میثم تمار

در حمایت ز امامم علی خامنه ای*می شوم میثم تمار؛ بدارم بزنید!

میثم تمار

در حمایت ز امامم علی خامنه ای*می شوم میثم تمار؛ بدارم بزنید!

زندگی نامه امام خامنه ای(قسمت۲)

 در حوزه علمیه قم
آیت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آیت الله العظمى بروجردى، امام خمینى، شیخ مرتضى حائرى یزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که یک چشم پدر به علت «آب مروارید» نابینا شده است، بسیار غمگین شدند و بین ماندن در قم و ادامه تحصیل در حوزه عظیم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در تردید ماندند. آیت الله خامنه اى به این نتیجـه رسیدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمایند. ایشان در این مـورد مى گویند:
«به مشهد رفتم و خداى متعال توفیقات زیادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفیقى داشتم، اعتقادم این است که ناشى از همان بّرى «نیکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آیت الله خامنه اى بر سر این دو راهى، راه درست را انتخاب کردند. بعضى از اساتید و آشنایان افسوس مى خوردند که چرا ایشان به این زودى حوزه علمیه قم را ترک کردند، اگر مى ماندند در آینده چنین و چنان مى شدند!... امّا آینده نشان داد که انتخاب ایشان درست بوده و دست تقدیر الهى براى ایشان سر نوشتى دیگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آیا کسى تصّور مى کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولایت امر مسلمین خواهد رسید؟! ایشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ایام تعطیل یا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصیلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتید بزرگ حوزه مشهد بویژه آیت الله میلانى ادامه دادند. همچنین ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصیل و مراقبت از پدر پیر و بیمار، به تدریس کتب فقه و اصول و معارف دینى به طلـّاب جوان و دانشجویان نیز مى پرداختند.

 مبارزات سیاسى
آیت الله خامنه اى به گفته خویش «از شاگردان فقهى، اصولى، سیاسى و انقلابى امام خمینى (ره) هستند» امـّا نخستین جرقـّه هاى سیاسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهید راه اسلام شهید «سید مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ایشان زده است، هنگامیکه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائیان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سلیمان خان، سخنرانى پر هیجان و بیدار کننده اى در موضوع احیاى اسلام و حاکمیت احکام الهى، و فریب و نیرنگ شاه و انگلیسى و دروغگویى آنان به ملـّت ایران، ایراد کردند. آیت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سلیمان خان بودند، به شدّت تحت تأثیر سخنان آتشین نوّاب واقع شدند. ایشان مى گویند: «همان وقت جرقه هاى انگیزش انقلاب اسلامى به وسیله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هیچ شکى ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد».

 همراه با نهضت امام خمینى (قدس سره)
آیت الله خامنه اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض آمیز امام خمینى علیه سیاستهاى ضد اسلامى و آمریکا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد میدان مبارزات سیاسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشیب هاى فراوان و شکنجه ها و تعبیدها و زندان ها مبارزه کردند و در این مسیر ازهیچ خطرى نترسیدند. نخستین بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمینى (قدس سره) مأموریت یافتند که پیام ایشان را به آیت الله میلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبلیغاتى روحانیون در ماه محرّم و افشاگرى علیه سیاست هاى آمریکایى شاه و اوضاع ایران و حوادث قم، برسانند. ایشان این مأموریت را انجام دادند و خود نیز براى تبلیغ، عازم شهر بیرجند شدند و در راستاى پیام امام خمینى، به تبلیغ و افشاگرى علیه رژیم پهلوى و آمریکا پرداختند. بدین خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگیر و یک شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اینکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پیش آمدن حادثه خونین 15خرداد، باز هم ایشان را از بیرجند به مشهد آورده، تحویل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترین شرایط و شکنجه و آزارها زندانى شدند.

 دوّمین بازداشت
در بهمن 1342 - رمضان 1383- آیت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و دیدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ایشان بویژه درایـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با میلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ایشان در افشاگرى سیاستهاى شیطانى و آمریکایى رژیم پهلوى، به اوج رسید و ساواک شبانه ایشان را دستگیر و با هواپیما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند.

 سوّمین و چهارمین بازداشت
کلاسهاى تفسیر و حدیث و اندیشه اسلامى ایشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظیر جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همین فعالیت ها سبب عصبانیت ساواک شد و ایشان را مورد تعقیب قرار دادند. بدین خاطر در سال 1345 در تهران مخفیانه زندگى مى کردند و یک سال بعد ـ 1346ـ دستگیر و محبوس شدند. همین فعالیّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدریس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار دیگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نیز دستگیر و زندانى گردند.

 پنجمین بازداشت
حضرت آیت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمین بازداشت خویش توسط ساواک مى نویسد:
«از سال 48 زمینه حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند چنین جریانى نمى تواند با افرادى از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش یافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آمیز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پیوستن جریان هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بیمناک است و نمى تواند بپذیرد که فعالیّـت هاى فکرى و تبلیغاتى من در مشهد و تهران از آن جریان ها بیگانه و به کنار است. پس از آزادى، دایره درسهاى عمومى تفسیر و کلاسهاى مخفى ایدئولوژى و... گسترش بیشترى پیدا کرد».

 بازداشت ششم
در بین سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسیر و ایدئولوژى آیت الله خامنه اى در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن» و «میرزا جعفر» مشهد مقدس تشکیل مىشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بویژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به این سه مرکز مى کشاند و با تفکّرات اصیل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ایشان از شور و حال دیگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثیر و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى که درس حقیقت و مبارزه را از محضر ایشان مى آموختند، با عزیمت به شهرهاى دور و نزدیکِ ایران، افکار مردم را با آن حقایق نورانى آشنا و زمینه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. این فعالیـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه آیت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ایشان را دستگیر و بسیارى از یادداشت ها و نوشته هایشان را ضبط کنند. این ششمین و سخت ترین بازداشت ایشان بود و تا پاییز 1354 در زندان کمیته مشترک شهربانى زندان بودند. در این مدت در سلولى با سخت ترین شرایط نگه داشته شدند. سختى هایى که ایشان در این بازداشت تحمّل کردند، به تعبیر خودشان «فقط براى آنان
که آن شرایط را دیده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقیقى و انقلابى ادامه داشت. البته دیگر امکان تشکیل کلاسهاى سابق را به ایشان ندادند.

 در تبعید
رژیم جنایتکار پهلوى در اواخر سال 1356، آیت الله خامنه اى را دستگیر و براى مدّت سه سال به ایرانشهر تبعید کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگیرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ایران، ایشان از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى علیه رژیم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شیرین قیام و مقاومت و مبارزه؛ یعنى پیروزى انقلاب کبیر اسلامى ایران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکمیت اسلام در این سرزمین را دیدند.

 در آستانه پیروزى
درآستانه پیروزى انقلاب اسلامى، پیش از بازگشت امام خمینى از پاریس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصیت هاى مبارزى همچون شهید مطهرى، شهید بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... از سوى امام خمینى در ایران تشکیل گردید، آیت الله خامنه اى نیز به فرمان امام بزرگوار به عضویت این شورا درآمد. پیام امام توسط شهید مطهرى «ره» به ایشان ابلاغ گردید و با دریافت پیام رهبر کبیر انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.

 پس از پیروزى
آیت الله خامنه اى پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همچنان پرشور و پرتلاش به فعالیّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزدیکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بى نظیر و بسیار مهّم بودند که در این مختصر فقط به ذکر رؤوس آنها مى پردازیم:
٭ پایه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهید بهشتى، شهید باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357.
٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358.
٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358.
٭ امام جمعه تهران، 1358.
٭ نماینده امام خمینی«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359.
٭ نماینده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358.
٭ حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ایران؛ با تجهیزات و تحریکات قدرت هاى شیطانى و بزرگ ازجمله آمریکا و شوروى سابق.
٭ ترور نافرجام ایشان توسط منافقین در ششم تیرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران.
٭ ریاست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجایى دومّین رئیس جمهور ایران، آیت الله خامنه اى در مهر ماه 1360 با کسب بیش از شانزده میلیون رأى مردمى و حکم تنفیذ امام خمینى (قدس سره) به مقام ریاست جمهورى ایران اسلامى برگزیده شدند. همچنین از سال 1364 تا 1368 براى دوّمین بار به این مقام و مسؤولیت انتخاب شدند.
٭ ریاست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360.
٭ ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1366.
٭ ریاست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368.
٭ رهبرى و ولایت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبیرانقلاب امام خمینى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به این مقام والا و مسؤولیت عظیم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستى بود که پس از رحلت امام راحل، با شایستگى تمام توانستند امّت مسلمان ایران، بلکه مسلمانان جهان را رهبرى نمایند.

زندگی نامه امام خامنه ای(قسمت1)

رهبر عالیقدر حضرت آیت الله سید على خامنه اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنه‌اى، در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگى سید جواد خامنه اى مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معناى عمیق قناعت و ساده زیستى را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند.
رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده شان چنین مى گویند:
«پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى گذشت. من یادم هست شب هایى اتفاق مى افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مى کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود
امّا خانه اى را که خانواده سیّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف مى کنند:
«منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، یک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین مى رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم
رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقیر امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صمیمی، اینگونه پرورش یافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسیس اسلامى «دارالتعّلیم دیانتى» ثبت نام کردند و این دو دوران تحصیل ابتدایى را در آن مدرسه گذراندند.

در حوزه علمیه
ایشان از دوره دبیرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جدید وارد حوزه علمیه شد و نزد پدر و دیگر اساتید وقت ادبیات و مقدمات را خواند.
درباره انگیزه ورود به حوزه علمیه و انتخاب راه روحانیت مى گویند: «عامل و موجب اصلى در انتخاب این راه نورانى روحانیت پدرم بودند و مادرم نیز علاقه مند و مشوّق بودند».
ایشان کتب ادبى ار قبیل «جامع المقدمات»، «سیوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سلیمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نیز بر درس فرزندانش نظارت مى کرد. کتاب «معالم» را نیز در همان دوره خواند. سپس «شرایع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا میرزا مدرس یزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینى و بقیه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور کم سابقه و شگفت انگیزى در پنچ سال و نیم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سید جواد در تمام این مراحل نقش مهّمى در پیشرفت این فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمینه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شیخ رضا ایسى» خواندند.

 در حوزه علمیه نجف اشرف

آیت الله خامنه اى که از هیجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمى میلانى شروع کرده بودند. در سال 1336 به قصد زیارت عتبات عالیات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودى، میرزا باقر زنجانى، سید یحیى یزدى، و میرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدریس و تحقیق آن حوزه علمیه را پسندیدند و ایشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نکرد. پس از مدّتى ایشان به مشهد باز گشتند.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری

ناگفته های سردار احمدی مقدم درباره حوادث پس از انتخابات

متن کامل ناگفته های سردار احمدی مقدم درباره حوادث پس از انتخابات

خبرگزاری فارس: متن کامل ناگفته های سردار اسماعیل احمدی مقدم درباره حوادث پس از انتخابات منتشر شد.


به گزارش سرویس مجازی خبرگزاری فارس، متن کامل گفتگوی سردار اسماعیل احمدی‌مقدم با هفته نامه سروش به شرح ذیل است:
در دفتر کارش در ستاد فرماندهی ناجا بیش از دو ساعت با سعه صدر و حوصله سؤالات ما را شنید و پاسخ گفت، پاسخ‌هایش گاهی مثل یک پدر مهربان اما قاطع بود، گاهی مثل یک رزمنده قدیمی و گاهی مثل یک کارشناس اجتماعی و سیاسی. این طعم‌های مختلف پاسخ‌های سردار، شاید یکی از جذابیت‌های این گفت‌وگو باشد، یک سال بعد از حوادث تلخ انتخابات ریاست جمهوری، فرصتی ایجاد شد که هم ریشه این حوادث را مرور کنیم و هم آسیب‌شناسی پلیس را از زبان فرمانده ناجا بشنویم، مابقی در ادامه ی مطلب

ادامه مطلب ...

میثم عبادی یک نوجوان بی گناه ۱۷ ساله که به دست فتنه گران کشته شد

کروبی و موسوی باید تقاص خون پسرم را پس بدهند

خبرگزاری فارس: پدر شهید «میثم عبادی» از شهدای حوادث پس از انتخابات گفت: تقاص خون پسرم را از کروبی و موسوی می‌خواهم و این 2 نفر باید تقاص پس بدهند.


اصغر عبادی در گفت‌وگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار داشت: شهید میثم یک سال قبل از شهادتش دانش‌آموز بود و از سال گذشته که من توانایی کار کردن را نداشتم، ترک تحصیل کرد و برای امرار معاش در یک تولیدی، کار خیاطی انجام می‌داد.
وی ادامه داد: در جریان‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری، میثم یک شب قبل از شهادتش برای خواهرانش از رویداد‌های آن روزها تعریف می‌کرد؛ من هم در جریان فعالیت‌ها و حضور وی نبودم.
پدر شهید «میثم عبادی» ‌گفت: روزی که آقای احمدی‌نژاد در میدان ولیعصر (عج) سخنرانی داشت، میثم به همراه دوستش با اتوبوس به مترو ‌رفتند و از آنجا به سمت میدان هفت تیر حرکت کردند. در آن محل مکانی برای استقرار نبود و آنها به طرف شمال خیابان ولیعصر(عج) ‌رفتند.
وی بیان داشت: ساعت 6 بعدازظهر دخترم با شهید میثم تماس ‌گرفت و از وضعیت وی سؤال کرد و شهید به او گفت: «یک ساعت دیگر به خانه برمی‌گردم».
عبادی ادامه داد: نزدیک ساعت 10 شب بود و منتظر بودیم که شهید میثم به خانه برگردد تا اینکه یکی از مأموران با تلفن همراه میثم با ما تماس گرفت و گفت که میثم تیر خورده است و اکنون در بیمارستان جواهری بستری است.
پدر شهید «میثم عبادی» بیان داشت: فوراً آماده شدیم تا خود را به بیمارستان جواهری برسانیم؛ مسیر را به خوبی بلد نبودیم و ساعت 1 بامداد به بیمارستان رسیدیم قبل از اینکه ما به بیمارستان جواهری برسیم، میثم به شهادت رسیده بود و پس از گذراندن مراحلی در پزشکی قانونی و نیروی انتظامی، پیکر او را به ما تحویل دادند.
عبادی با بیان اینکه طبق اعلام پزشک قانونی یک تیر از فاصله نزدیک به ناحیه شکم شهید میثم شلیک شده بود، داشت: تیری که از اسلحه به سمت میثم شلیک شده بود، از نوع سلاح‌های سازمانی ارتش، بسیج و انتظامی نبود و پوکه آن تیر در محل حادثه پیدا شد که پوکه کوچکی بود.
وی در خصوص فرزند 17 ساله خود که آخرین فرزند خانواده‌ است، اظهار داشت: میثم از نظر انسانیت و صداقت خیلی خوب بود و خصوصیات خوب وی قابل توصیف نیست.
پدر شهید «میثم عبادی» در خصوص مقصر اصلی فتنه‌های اخیر، گفت: دشمنان ایران همیشه بیدارند و در این میان یک عده از هموطنان ما اشتباه کردند و چشم ما را گریان گذاشتند. مگر فرزند من که یک کارگر بود چه گناهی کرده بود که باید در سنین نوجوانی از این دنیا برود.
عبادی اضافه کرد: در اغتشاشات سال گذشته عده‌ای به دنبال منافع خودشان بودند که به خیابان‌ها رفتند و عده‌ای از روی ناآگاهی همراه شدند و عده‌ای هم احساس می‌کردند در آینده چیزی نصیبشان می‌‌شود که در این جریان حضور پیدا کردند.
وی با بیان اینکه سران فتنه تا به حال قبول نکرده‌اند که مقصر اصلی هستند، بیان داشت: خداوند، حق چشم‌های گریان ما را از مسببان این حادثه خواهد گرفت.
پدر شهید «میثم عبادی» با بیان اینکه این افراد از سال گذشته تاکنون به فتنه‌های خود ادامه می‌دهند، افزود: نمی‌دانم هدف افراد از این کارها چیست؟ ولی بدانند که آنها به هیچ نتیجه‌ای نخواهند رسید.
وی توصیه خود را به سران فتنه این گونه بیان داشت: موسوی زمانی در مملکت ما زحمت کشید ولی فرزندشان هیچ گاه در حوادث این‏چنینی کشته نشده که وضعیت فعلی ما را به درستی درک کنند.
عبادی با اشاره به اینکه وحدت ملت موجب پیروزی و پیشرفت مملکت می‌شود، ادامه داد: ما 31 سال است که در مملکت اسلامی زندگی می‌کنیم و در این سال‌ها چندین دوره انتخابات داشته‌ایم که هیچ کدام چنین جنجالی نداشته‌اند.
وی با بیان اینکه دولت نباید در مجازات این افراد کوتاهی کند، اضافه کرد: این افراد به مملکت ما این همه ضرر زدند و دولت نباید سکوت کند.
پدر شهید «میثم عبادی» افزود: ما به اندازه کافی مورد تهاجم و ظلم دشمنان خارج از کشور قرار گرفته‌ایم و این افراد نباید در داخل کشور کارهایی را انجام دهند تا دشمنان از این جریان سوء استفاده کنند.
عبادی با بیان اینکه تقاص خون پسرم را از کروبی و موسوی می‌خواهم و این 2 نفر باید تقاص پس بدهند، اضافه کرد: این افراد وعده‌‌های دروغین دادند و همراهی کردن با این افراد فایده‌ای ندارد.
وی که از خانواده شهدا و ایثارگران است، ادامه داد: «شهید علی امامی» دایی شهید میثم در عملیات «کربلای 5» و در منطقه شلمچه به شهادت رسید و بنده در دوران دفاع مقدس مسئولیت حمل و نقل مهمات و تجهیزات جنگی را به‏عهده داشتم و شهید میثم نیز آمادگی شهادت را داشت.
شهید میثم عبادی دارای دو برادر و سه خواهر و ساکن منطقه جنوب تهران بود

«سجاد سبزعلی‌پور» *از شهدای بعد از انتخابات*

خبرگزاری فارس: پدر شهید «سجاد سبزعلی‌پور» با اشاره به شهادت تک پسرش با اصابت مستقیم گلوله به چشم، می‌گوید: بعد از انقلاب اسلامی چند بار رأی دادیم و هیچ وقت چنین انتخاباتی نداشتیم و بنده موسوی و کروبی را از مقصران این اتفاقات می‌دانم.

 شهید «سجاد سبزعلی‌پور» از جمله شهدایی بود که در فتنه پس از انتخابات تیری به ناحیه سرش اصابت کرد با جاری شدن خونش، جانی دوباره به انقلاب اسلامی بخشید و پرونده سیاه سران فتنه را بیش از پیش بر همگان آشکار ساخت.
این جوان 24 ساله و هنرجوی رشته بازیگری در حالی که برای امضای قرارداد به تالار وحدت رفته بود، طعمه اغتشاشگران قرار گرفت که فریب فتنه‌گران داخلی و خارجی را خورده بودند.
ساناز سبزعلی‌پور خواهر شهید «سجاد سبزعلی‌پور» در گفت‌وگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا» در خصوص نحوه شهادت برادرش، اظهار می‌دارد: شهید سجاد هنرجوی رشته بازیگری در شعبه‌‌ای در خیابان گاندی بود.
وی ادامه می‌دهد: روز شنبه 30 خرداد، به منزل یکی از اقوام دعوت بودیم، که یکی از همکاران شهید به او گفت برای امضای قرارداد برای یک فیلم به تالار وحدت برویم؛ ما به او اعتراض کردیم که در این شلوغی از منزل بیرون نرود ولی لباس شیک و مرتبی پوشید و گفت «کسی با ما کاری ندارد» و رفت.
خواهر شهید «سجاد سبزعلی‌پور» با بیان این که شهید سجاد هیچ گرایش سیاسی نداشت و حتی به مسائل روز سیاسی اهمیت نمی‌داد، اضافه می‌کند: شهید عضو انجمن پرستاران نیز بود که پدر دوست شهید سجاد که اکنون هیچ خبری از او نداریم، در تاریخ 31 خرداد با منزل‌ ما تماس گرفت و خبر شهادت وی را به ما داد.
همچنین پدر شهید «سجاد سبزعلی‌پور» و جانباز دوران دفاع مقدس در گفت‌وگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار می‌‌دارد: شهید سجاد تک پسرم بود و با اینکه یک سال از شهادت وی می‌گذرد هنوز باورم نشده است که در میان ما نیست.
وی در خصوص نحوه شهادت «سجاد سبزعلی‌پور» ادامه می‌دهد: در تاریخ 30 خرداد سال گذشته هنگامی که پسرم به تالار وحدت رفته بود، در خیابان انقلاب با اصابت تیر مستقیم به ناحیه چشم به شهادت رسید.
پدر شهید «سجاد سبزعلی‌پور» می‌گوید: بعد از انقلاب اسلامی چند بار رأی دادیم و هیچ وقت چنین انتخاباتی نداشتیم و بنده موسوی و کروبی را از مقصران این اتفاقات می‌دانم.

در وصف رهبرم سید علی

 رهبر من نور چشمان من است         عشق او آیین و ایمان من است
 
ذوالفقار  حیدری در دست  او            طاعتش میثاق و پیمان من است
 
سیدی از نسل پاک فاطمه(س)         هم ز نسل شیر یزدان من است   
  
در ولایت وارث  آل نبی   (ص)           جانشینی  از   امامان   من  است   
 
همچو مه  تابد  به قلب  شیعیا ن       نائب  خورشید پنهان  من  است  
 
در هدایت  سوی حق  آرد   مر ا         این هدایت سمت قرآن من است

 

دوستانش دوست می دارم همی     دشمن او دشمن  جان  من  است 

 
آنکه   مهر  او ندارد   در  وجو د          بی گمان همکیش نادان من است
 
در سخن چون ابر  می بارد  به دل    در  کویر خشک  باران  من است 
 
در حضورش موج دریا  دیده ام          در کلامش راحت جان من است    
 
در نگاهش غرق دریا می شو م       واژه هایش در و مرجان من است
 
قلب  تارم  را  صفایی  می دهد       جامع فکر پریشان  من  است  
 
من مرید  آن  دل   وارسته ام           او  مراد و پیر عرفان  من است    
 
بوی یوسف می دهد پیراهنش        گرچه خودیعقوب کنعان من است
 
من چو سنگم او چو کوه بیستون     من چو مورم او سلیمان من است
 
من چو بلبل او  چو  باغ  پر زگل        من چوبرگ او سرو بستان من است   
 
نام  او  ورد  زبانم  روز   و  شب        عشق او درد است ودرمان من است
 
آرزوی  دیدنش   دارم  به    دل         در فراقش شهر زندان من است  
 
ای خوش آن روزی که بینم رهبرم    ساعتی در خانه  مهمان  من است  
 
هرگز ای یاران دعایش می کنید       شب نمازش ذکر یاران  من  است
 
روی خوبش با دو چشمت دیده ای   چهره اش چون ماه تابان من است 
 
غرق  دریای  تهاجم  را  چه  غم       ناجی  کشتی  ز طوفان من است 
 
گر چه دشمن نقشه ها دارد بسی  حامی او  حی سبحان من است     
 
در  امانت  او ‹‹  امین  ››  انقلا ب      در شجاعت شیر میدان من است    
 
راه  او  باشد    ره  پیر خمین (ره)     رهرو راه شهیدان من است     
 
افتخار  ما    بود ‹‹  سید  علی ››     سرور من جان جانان من است 
 
چون فقیه وعالم است ودین شناس  مرجع تقلید  دوران من  است  
 
روز ششم  ماه  تیر از سال شصت   رهبرم جانباز  ایران  من  است 
 
ای  خداوندا   نگهدارش  تو   با ش     چون دعای او نگهبان من است    
 
شعر امروزم که وصف رهبر است    بهترین اشعار  دیوان من است 
 
پیروانش نی به ایران و عراق        درفلسطین است و لبنان من است   
 
گوئیا مهدی(عج) چنین گوید که او     بهترین اصحاب و یاران من است 
شاعر: حمید رضا فاطمی 
باتشکر از وبلاگ:جوان امروز

شیمون پرز: احمدی نژاد آدم زرنگی است.

  شیمون پرز ادعا کرد:تمام کشورهای عربی از ایران وحشت دارند
 
 
رییس رژیم صهیونیستی که پروژه ایران هراسی در بین کشورهای منطقه از جمله کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس را دنبال می کند این سخن را در گفت وگو با روزنامه اسپانیایی "ال پاییس" بیان کرد.
پرز درمصاحبه با "خاویر مورنو" خبرنگار ال پاییس ادعا کرد که غزه تحت تسلط ایران و یک تشکیلات ایرانی است و آنها تامین کننده منابع مالی آن هستند.
خبرنگار ال پاییس با اشاره به تحرکات اسراییل برای مقابله با ایران می نویسد: کابوس اسرائیل محمود احمدی نژاد نام دارد.
این روزنامه افزود: رییس جمهوری ایران همواره اسراییل را تهدید به نابودی و محو ازنقشه جهان می کند و این امر خاطراتی بدتر از هولوکاست را یادآوری و ایران را به عنوان مشکل شماره یک دولت یهودی مطرح می کند.
این روزنامه نوشت: با این حال تعداد کمی در اسراییل معتقدند که تصویب تحریم های مورد نظر آمریکا علیه ایران در سازمان ملل می تواند مانع ورود ایران به باشگاه قدرت های هسته ای شود.
ال پاییس همچنین با با بیان اینکه عده کمی در اسرائیل معتقد به حمله نظامی آمریکا علیه ایران هستند، پرسش دیگری را مطرح می کند، مبنی براینکه آیا نتیجه تمام اینها مسائل منطقه را بطور سرسام آوری به سوی بی ثباتی پیش می برد و باعث بروز شکاف های خطرناک با سرعتی بیش از آنکه فرصت پوشاندن آن وجود داشته باشد، می گردد؟
شیمون پرز در پاسخ به این پرسش می گوید: بعضی از وقایع جدید در خاورمیانه تغییرات اساسی به وجود آورده اند و جایگزین بحران فلسطین-اسراییل شده اند.
پرز با اعتراف به اقتدار ایران گفت: وحشت تنها به سبب قدرت تاثیر گذاری ایران بر سازمان هایی مثل حزب الله و حماس نیست بلکه بخاطر تاثیراتی است که در قلوب و اراده های میلیون ها شهروند مسلمان (اعم از میانه رو و غیره و آنها که به دولت خود اطمینان ندارند یا دولت به آنها اطمینان ندارد)، بوجود می آورد.
پرز در پاسخ به پرسشی جهت دار مبنی براینکه اگر ایران بمب اتمی بسازد، چه اتفاق خواهد افتاد؟ آیا تمامی خاورمیانه هسته ای خواهد شد؟ می گوید: قبل از اینکه این اتفاق بیفتد باید چاره اندیشی کرد.
پرز با بیان اینکه اکنون جنگی پنهان همراه با تنش ضعیف و روشهای متعارف قدیم در منطقه وجود دارد به درنده خویی رژیم صهیونیستی اعتراف کرده می گوید: پیامد بارز این وضعیت پاکسازی و قتل دشمنان اسراییل است.
وی در ادامه اعترافاتش به جنایات و اعمال تروریستی انجام شده از سوی رژیم صهیونیستی اشاره می کند و می افزاید: یکی ازنمونه های این پیامدهای جنایت آمیز(ترور) عماد مغنیه رییس شاخه نظامی حزب الله و متحد نزدیک تهران در سال 2008 در دمشق و دیگری محمود آل محبوح است که به عنوان رابط حماس با ایران در ژانویه گذشته در هتل "روتانا" در دبی به قتل رسید.
پرز در تشریح نیات رژیم صهیونیستی برای راه اندازی جنگ روانی علیه ایران می گوید: تصمیم گیری سیاسی علیه ایران باید در سه بخش صورت گیرد که مهمترین آنها محاصره اخلاقی و نه مجازات های اقتصادی است.
وی با بیان اینکه احمدی نژاد آدم زرنگی است می گوید: احمدی نژاد درحال تبدیل شدن به یک قهرمان فرهنگی است واگر این اتفاق صورت پذیرد، پیروزی از آن ایران خواهد بود.
شیمون پرز با اشاره به اینکه احمدی نژاد سیاستمداری عمل گرا به نظر می رسد، می افزاید: با توجه به عمل گرا بودن احمدی نژاد یک فراخوانی اخلاقی بیش از دیگر امور موثرخواهد بود.
وی در ادامه اعتراف به توطئه های رژیم صهیونیستی علیه ایران می گوید: باید دو تغییر را به وجود آورد. اول باید مردم ایران راتهییج به تغییر دولت نمود.