میثم تمار

در حمایت ز امامم علی خامنه ای*می شوم میثم تمار؛ بدارم بزنید!

میثم تمار

در حمایت ز امامم علی خامنه ای*می شوم میثم تمار؛ بدارم بزنید!

وقف، از مال کسان رنگ خیانت دارد

وقف، از مال کسان رنگ خیانت دارد
باز غربال فتن، «خانه ی ملت » لرزاند
هر که پایند کسان بود به پایین غلطاند
وقف، از مال کسان رنگ خیانت دارد
رای بر ماندن افساد، خجالت دارد
یاری اهل تخلّف که گنه آلوده است
وای بر هر که در این قافله، ره پیموده است
یادتان هست رجزها ز عدالت خواندید؟
فکر کردید کنون، هرچه کنید آزادید؟!
عهد کردید به دنباله ی ملت بودن
پی دین داری و اجرای عدالت بودن
رای بگرفتید تا خانه ی ملت باشید
یا که اندر گرو پول و عنایت باشید؟
فکر کردید به دین داری تان دل بستیم؟
با شما هرچه شود، عقد اخوت بستیم؟
بیعتی نیست! ز پیمان شکنان بگسستیم
هر که پا بند اصو ل است، به او پیوستیم
رای بگرفتن با داعی دین داری ها
رفت، هنگام عمل، ضدّ رجز خوانی ها
وام دارید که در جبهه ی شیطان ماندید
دین خود بر سر دنیای رفیقان دادید
دل مبندید بسی نخبه کسان خندیدند
آن چه کردید، خدا دید، و مردم دیدند
باز گردید که بد عاقبت و بد حال است
داعی ارث پدر بودن بیت المال است
یادتان رفت که تحقیق و تفحص کردید
حال، حتی گذر از حدّ ترخّص کردید؟
خواهش نخبه کسان، دامن تان آلوده است
عاقبت، خشم خدا، نفرت مردم بوده است
شرم از خون شهیدان بکنید و نکنید
جزو صد نخبه ی از راه گریزان نشوید
راه، بر ماندن صد نخبه کس عادت دارد
گذر صفحه ی تاریخ، شهادت دارد
کی به قانون شکن و مفسد و بد، ضد باشد
آن که پابسته ی زنجیر مفاسد باشد
نام تان در صف مردان عدالت کم هست
یادتان رفت که فردای قیامت، هم هست؟

حمایت برخی خواص بی بصیرت و بی ش...ر از مرجع اخراجی!

 هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان رهبری:این حادثه یکی از تلخ ترین حوادث روزگار ما بود 

رئیس مجلس خبرگان رهبری در تماسی تلفنی با مرجع اخراجی(صانعی) با تأسف بار خواندن حوادث سحرگاه روز 23 خرداد و اعتراض مردم به حضور شیخ ساده لوح در بیت صانعی خطاب به این مرجع اخراجی  فرمودند: « این حادثه یکی از تلخ ترین حوادث روزگار ما بود .»

وی همچنین با اشاره به بستری شدن  صانعی در بیمارستان به دلیل عارضه قلبی، سلامتی و بهبودی کامل صانعی را ازخدا خواست. 

 

همچنین سید حسن خمینی نوه   امام (س) نیز در تماس تلفنی با صانعی با ابراز تأسف شدید از *حوادث شامگاه و سحرگاه 23 خرداد ماه و هتک حرمت حریم مرجعیت؟!!!، سلامتی و بهبودی کامل این مرجع اخراجی را از خدا خواست  

 

به گزارش پارلمان نیوز، خاتمی که در دیدار با اعضای شورای مرکزی سازمان جوانان و دانشگاهیان اعتماد ملی سخن می گفت افزود:« سابقه حضرت آیت‌الله صانعی روشن است و تاییدی که امام از ایشان کردند، ایشان از شاگردان خوب امام بودند، مسئولیت های بسیارمهمی داشتند و امروز تعداد زیادی مقلد دارند، وقتی این طور با بیت ایشان برخورد کنند باید نگران بود. نمی توانیم بگوییم اینها خودسر هستند که با آزادی و امنیت کامل هرگونه توهین و اهانت را انجام می‌دهند، اصول اخلاقی و اسلامی و قانون اساسی را زیر پا می‌گذارند و هیچ کس با آن‌ها برخورد نمی‌کند.آن‌ها مجهز به تجهیزاتی هستند که در اختیار افراد عادی قرار نمی‌گیرد، اینها مساله ساده‌ای نیست.» 

  
در ادامه میرحسین موسوی و  کروبی هم در تماس های جداگانه با مرجع اخراجی ضمن ابراز انزجار و تنفر از مردم معترض، دوام توفیق و سلامتی مرجع اخراجی را از خداوند مسألت کردند.  


 

لعن علی عدوک یا حیدر، کروبی و اون دو تا خنگ دیگر

شیخ بی سواد چند روز پیش در میان استقبال پر شور مردم قم وارد شهر خون و قیام شد. شدت استقبال از شیخ بی سواد به حدی بود که ابوقراضه حامل این یارو چند بار نزدیک بود در رودخانه قم رود چپ کند. کروبی در بدو ورود به میدان ۷۲ تن با حضور در سوهان فروشی حاج حسین و پسران خطاب به فروشنده گفت:

شیخ: به شما که عرض می کنم؛ من حضور در مغازه حاج حسین و پسران را یک فداکاری بزرگ می دانم. حالا این سوهان ها کلا کیلویی چند است؟

فروشنده: ما سوهان نداریم!

شیخ: پس اینها چیه؟ کلا به شما که عرض کنم؛ اینها مگر سوهان قم نیست؟

فروشنده: اینها که می بینی سوهان قم نیست، سوهان روح سران فتنه است!

بر اساس همین گزارش شیخ آنگاه وارد قم رود شد و به شنا در رودخانه بدون آب پرداخت اما شور بودن آب قم همانا و با نمک تر شدن شیخ همانا. وی که داشت قورباغه می رفت، به ابراز احساسات مردم پاسخ گفت. “قم رود، شیخ بی سواد بدرود”، “ما منتظر عمامه کروبی هستیم، هیچ جا نمیریم همین جا هستیم”، “”لعن علی عدوک یا حیدر، کروبی و اون دو تا خنگ دیگر”، ابوموسی اشعری، کروبی تو محشری”، “کروبی شیرجه بزن، رودخونه آب نداره”، کروبیه پاپتی، به شهر ما خوش آمدی” و “باتومی که دست ماست، رو ملاج شیخ ماست” از جمله شعارهای مردم بود. 

این گزارش می افزاید؛ شیخ بیسواد آنگاه وارد خانه صانعی شد ولی به دلیل ازدحام جمعیت ساعاتی در خانه وی محبوس ماند. کروبی در همان بدو ورود از شیخ یوسف راه دررو را پرسید که شیخ یوسف به وی گفت: می توانی از در پشت بام به خرپشتک بروی و از آنجا از دست مردم فرار کنی. در این لحظه یکی از محافظان شیخ به وی گفت: خدا لعنتت کنه که جز درد سر برای ما چیزی نداری اما کروبی از این حرف محافظ خود ناراحت شد و گفت: به شما که عرض می کنم حالا ما باید چه خاکی در سرمان بریزیم؟

محافظ کروبی: بهتر است از راه دریچه کولر فرار کنی!

شیخ یوسف: شرمنده، کولر خانه ما اسپیلت است!

کروبی: اسپیلبرگ؟!

محافظ کروبی: خنگ خدا! اسپیلت، نه اسپیلبرگ. اسپیلبرگ یک کارگردان است.

کروبی: به شما که عرض می کنم؛ پس اسپیلت چیه؟

شیخ یوسف: به کولر گازی می گویند اسپیلت.

کروبی: چرا اسپیل من، اسپیل خودت!

محافظ کروبی: بابا، اسپیلت یک مارک خارجیه. غلط نکنم عقل ابوموسی اشعری را دایورت کردن رو مخ تو.

کروبی: خب زود تر می گفتی. من به گمانم یک فحش داخلیه! حالا به شما که عرض کنم؛ الان دقیقا مردم چی دارند شعار می دهند؟ چرا اینقدر عصبانی شده اند؟ راستی! به من گفتی؛ دایورت؟ حالا که اینطور شد دایور خودت!

محافظ کروبی: دایور اوباما! دایور شهرام جزایری! دایور سران فتنه!

این گزارش می افزاید؛ سپس کروبی از ترس حضور مردم وارد حمام خانه صانعی شد اما خبرنگار ما که می ترسید شیخ به او هم تهمت تعرض بزند بی خیال رسالت خبرنگاری خود شد و شیخ را با راه درروی چاه حمام تنها گذاشت.

گفتنی است یک منبع آگاه که اتفاقا اصرار داشت نامش فاش شود شیخ از همه جا بی خبر را در یکی از خروجی های فاضلاب قم رود مشاهده کرده است. 

با تشکر از حسین قدیانی عزیز که به حق عمار علی در فضای سایبر است.

پایان دوران آقازاده‌ها

واقعه‌ی روز جمعه ١۴ خرداد ١٣٨٩ در حرم امام خمینی (ره) اهمیت فوق العاده‌ای در تاریخ انقلاب اسلامی خواهد یافت. انسان آرزو می‌کند ای‌کاش این واقعه در روز دیگری اتفاق می افتاد تا مناسبت آن در تقویم با سالروز رحلت حضرت امام (ره) تقارن پیدا نمی‌کرد. همان‌طور که انسان آرزو می‌کند که ای‌کاش مکان این واقعه نیز در حرم حضرت امام نبود تا مبادا برخی، خاصه مقدسین مبادی آداب‌ و اهل احتیاط، آنرا نقض ادب حضور در حریم حرم آن بزرگمرد تاریخ معاصر قلمداد کنند. البته واضح است که هیاهوی پوچ و «وا خمینی!» برخی سیاست‌بازان در این میان اعتباری ندارد و مورد اعتنای نویسنده نیست.
سید حسن خمینیسید حسین خمینی 

علی مطهریمهدی  هاشمیمهدی خزعلی  

علیرضا بهشتی


اما در اینکه اصل این واقعه بالاخره باید روزی و جایی اتفاق می‌افتاد هیچ تردیدی نیست. تو گویی که جبری تاریخی و تقدیری اجتماعی در کار بود. این عقده‌ی فروخورده بالاخره باید جایی باز می‌شد. همان طور که عقده‌های فروخورده‌ی دیگری نیز در سال گذشته در جاهای دیگری گشوده شد. اصولا عقده‌های متراکم اجتماعی نمی‌توانند فرجامی جز گشوده شدن، هرچند به شیوه های مختلف، داشته باشند. نه صرفا بدین جهت که التهاب جامعه آرام گیرد، بلکه بدین رو که دیده شوند و فهمیده شوند و درس شوند و عبرت. اصلا حسن نظام‌های مردمسالار این است که امکاناتی  فراهم می‌آورند که این عقده‌ها با هزینه‌های کمتری گشوده شوند.

اینکه برخی با تحلیل های «ساندیسی» و «اتوبوسی» – که ماهیتی جز گوسفند انگاری انسانها ندارند – به دنبال نسبت دادن واقعه‌ی ١۴ خرداد ١٣٨٩ به این شخص یا آن شخص برآمده‌اند، جز خنده بر نمی‌انگیزد.

١۴ خرداد ١٣٨٩را در تقویم سیاسی ایران باید رسما روز پایان دوران آقازاده‌ها دانست. «آقازاده» کسی است که موقعیت و وزن اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی او بیش از آن که مرهون شایستگی و تلاش و مجاهدت خودش باشد، مدیون نام پدرش (یا جدش) است. وجود آقازاده‌ها در محیط هر جامعه‌ای امری اجتناب ناپذیر است. مشکل زمانی است که در میدان سیاست و اقتصاد و فرهنگ آقازاده‌ها حاشیه‌ی امن یا امتیاز ویژه داشته باشند. چهره‌ی پریشان و مضطر و مستأصل حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در روز ١۴ خرداد ١٣٨٩ اگرچه تأثرآور و ترحم انگیز بود، اما نویدبخش پایان یک دوران بود. دوران جدید البته مدتها است که آغاز شده است، اما گویی پایان دوران قدیم به یک حادثه‌ی بزرگ نیاز داشت تا در کتاب های تاریخ ثبت شود.

یک وجه بزرگی این حادثه این بود که برای کسی رخ داد که او را می‌توان بزرگِ آقازادگان این ملک و دیار دانست. اما وجه دیگر این حادثه ی تاریخی به ماهیت تصویری آن بازمی‌گشت و اینکه به صورت زنده و در برابر دیدگان میلیونها ایرانی در سراسر جهان اتفاق افتاد. البته در عصر حاضر - که عصر سیطره‌ی تصویر بر همه‌ی ساحات زندگی بشر است – بسیاری از وقایع مهم تاریخی از ماهیت قوی تصویری برخوردار بوده‌اند، خصوصا آنها که نماد پایان و یا آغاز دورانی محسوب شده‌اند. فروپاشی دیوار برلین را به خاطر بیاورید، یا حمله به برج های مرکز تجارت جهانی در نیویورک.

١۴ خرداد ١٣٨٩ پایان یک دوره ی نامیمون در تاریخ انقلاب اسلامی بود. دورانی که در آن افرادی به صرف اینکه آقازاده بودند از یک حاشیه‌ی امن در حوزه ی سیاست و یا اقتصاد برخوردار می‌شدند. حاشیه امنی که آنها را نه تنها از تیغ قانون بلکه از تازیانه‌ی نقد مردم نیز مصون نگه می‌داشت. در یک نظام مردمسالار دینی نمی‌شود کسی تمام قد در شدیدترین صحنه‌های نبرد عرصه‌ی سیاست وارد شود، با یک طرف دعوا در عروسی و عزا عکس یادگاری بگیرد، و آنگاه انتظار داشته باشد که قبه‌ی نور بماند و از گل نازک‌تر نشود. در کارزار سیاست چنین نظامی، نمی‌توان بر تخت نرم مخلمل نشست و بر بالش پر قو تکیه زد و صرفا برای ملت مشتاق دست تکان داد. اول شرط ورود در این عالم این است که در قبال آنچه انجام می‌دهی و می‌گویی مسؤولیت بپذیری و پای عواقبش بایستی. ولو بلغ ما بلغ. چه فرزند یک آهنگر باشی و چه فرزند یک مرجع تقلید. اگر تا چندی پیش برخی آقازاده‌های عالم سیاست از این قاعده مستثناء بوده‌اند، به گمانم مردم در حوادث سالهای اخیر به همه‌ی آنها نشان دادند که «شترسواری دولا دولا نمی شود.» نتیجه‌ی طبیعی خوردن خربزه‌ی سیاست در یک نظام مردمسالار این است که پای لرز آن بنشینی. چه آقازاده باشی و چه نباشی.

در یک نظام مردمسالار هر آقازاده‌ای برای ورود به گود سیاست باید لخت شود و قبای آقازادگی را دم درب ورود بیاویزد. اگر چنین نکرد و خواست همچنان از حاشیه‌ی امن آقازادگی در میدان سیاست سود بجوید، آنگاه روزی ناخواسته از رخت آقازادگی بیرون کشیده خواهد شد. به گمان من بهت و حیرت حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در روز ١۴ خرداد ١٣٨٩ ناشی از این بود که ایشان ناگهان خود را، در میان خیل آن جمعیت عظیم، عریان از قبای آقازادگی یافت. اگر سخن شان را نیمه تمام گذاشتند، بدین جهت بود که نمی‌خواستند بیش از این در آن وضعیت دیده شوند. شاید در همان لحظه دریافتند که ایشان نیز در میدان سیاست مثل بقیه آدم‌ها هستند. ایشان نیز می‌بایست پیِ شعار مخالف و طعن منتقد و بدگویی و ناسزای دشمن را به تن خویش بمالد. البته اگر همچنان بخواهد آن گونه در عالم سیاست ورود کند که در یک سال گذشته کرده است.

از انسان باهوشی همچون ایشان انتظار می رفت که این نکته را در همان روزها و هفته‌های پس از انتخابات ١٣٨٨ دریافته باشند. حتما آن شب‌ها از پشت بام خانه‌های شمال تهران برخی شعارهای تند به گوش ایشان رسیده است. نمی‌دانیم در آن ایام ایشان چه احساسی داشتند. از سکوت‌شان که چیز زیادی نمی‌شد فهمید. اما ظاهرا درس آن ایام را خوب فرا نگرفته بودند که در روز ١۴ خرداد ١٣٨٩ چنین رنگ از رخسارشان پریده بود. شعار مخالف شنیدن در عالم سیاست که سهل است. بزرگانی همچون امام خمینی و آیت الله خامنه‌ای آن روز که قدم در عالم مبارزه گذاشتند پای تبعید و زندان هم ایستادند. اگر جناب سید حسن خمینی مرد این میدان هستند، بسم الله. اگر نیستند همان بهتر که اندازه نگه دارند و در کار تنظیم و نشر آثار امام (ره) باشند که البته در جای خود کار بسیار بسیار مهمی است.

١۴ خرداد ١٣٨٩ درسی بزرگ برای همه آقازادگان این مرز و بوم داشت. از این روز به بعد هر آقازاده‌ای، آنگاه که بخواهد در عالم سیاست و یا اقتصاد، دست از پا خطا کند، و یا پا از گلیم خویش فراتر نهد، تصویر مضطر و مبهوت حجت الاسلام سید حسن خمینی را به یاد خواهد آورد. ستون فقرات‌اش تیر خواهد کشید.  مو بر اندام‌اش سیخ خواهد شد. و این البته که دستاورد مبارکی است برای نظام مردمسالاری دینی. بی جهت نیست که حتی برخی آقازاده های «اصول‌گرا» نیز در این میان کاسه‌ی داغ تر از آش شده و جیغ بنفش می‌کشند. آن ها خوب فهمیده‌اند که دورانی که می‌شد در عالم سیاست نانِ نامِ پدر را بخوری و در هر «مجلسی» نشینی، دیگر به پایان رسیده است. و این تازه مرحله‌ای است از مراحل تکامل نظام مردمسالاری دینی.
با تشکر ازوبلاگ:افشاگر

آیا فتنه ی جدیدی در راه است؟

 

هتاکی بی سابقه به بسیجیان در اطلاعیه دفتر رفسنجانی 

دفتر  هاشمی  در پاسخ به یک روزنامه مطالبی مطرح کرده است که بدون تردید با هدف اثرگذاری بر سالگرد انتخابات نوشته شده است.امیدواریم این اطلاعیه بدون هماهنگی با  هاشمی منتشر شده باشد.

به گزارش جهان در این اطلاعیه ادعاهای جدیدی مطرح شده است که هر کدام از آنها نیازمند توضیح مجدد  هاشمی و یا دفتر ایشان است.

دفتر  هاشمی جوابیه خود به یک رسانه را بهانه می کندو در متنی که ظاهرا شبیه اطلاعیه هاشمی در آستانه انتخابات است می نویسد:توضیح ضروری اینکه این پاسخ در کنار مخاطب خاص خویش، مخاطبان عام نیز دارد، به‌ویژه جوانان روشن‌ضمیر و پرسشگری که بلوغ عقلی و سیاسی آنان، با فریادهای سهم‌خواهی و ادبیات قدرت‌طلبانه گروهی که برای بقای خویش، زبرالحدیدهای امام راحل در مبارزه نفس‌گیر با رژیم پهلوی، یادگاران مردان و شهدای بزرگ انقلاب چون شهید بهشتی، شهید مطهری، آیت‌الله طالقانی، شهید رجایی، شهید همت، بیت شریف حضرت امام و مهمتر از همه تاریخ ۳۰ ساله انقلاب اسلامی را متهم به انحراف از خط اصیل اسلام می‌دانند و با هدف زیر سؤال بردن اقدامات امام راحل و مقام معظم رهبری، امین‌ترین یاران آن دو بزرگوار را آماج تیر تهمت خویش قرار می‌دهند. 

در  این اطلاعیه که صرفا با هدف اشاره به مناظره رئیس جمهور در این ایام و برخی اتهامات به هاشمی منتشر شده آمده است:نویسنده متن مذکور  را با جمله به ظاهر زیبای «اخلاق، گمشده سیاست است» آغاز کرده تا اولاً تئوری شیطنت‌آمیز جدایی دین از سیاست را القا نماید و ثانیاً با انتساب لقب دروغگویی به  هاشمی رفسنجانی به عنوان بارزترین روحانی عرصه‌های تقنینی و اجرایی در تاریخ معاصر، تهمت‌ها و ادعاهای دین‌ستیزان و روحانی‌گریزان را به کمال برساند. همان کاری که آن نامزد انتخاباتی در آن مناظره کذایی در حق سه روحانی دیگر این دو عرصه سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یعنی حجج‌الاسلام خاتمی، ناطق نوری و کروبی انجام داده است. 

در ادامه این مطلب به نامه  هاشمی به رهبر انقلاب چند روز پیش از انتخابات اشاره شده و مجددا با حمله به رئیس جمهور آمده است:نویسنده مطلب، دفاع آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از دستاوردهای ۳۰ ساله انقلاب در نامه به آیت‌الله خامنه‌ای را یک بدعت غیراخلاقی در مخالفت با رهبری معظم انقلاب می‌داند و فراموش کرده‌اند که آن بدعت غیراخلاقی، غیرانسانی و غیراسلامی در مناظره تلویزیونی پایه‌ریزی شده است و اینک توسط پاره‌ای از رسانه‌های وابسته به یک جریان خاص ادامه دارد. 

در ادامه این اطلاعیه رسمی آمده است:جای تعجب است که جمله معروف رهبری معظم انقلاب در ۱۴ خرداد ۱۳۸۸ در حرم امام را که فرمودند: «صحیح و موردپسند نیست که یک نامزد در نطق‌های تلویزیونی برای اثبات خود به نفی دیگران متوسل شود» را یا نشنیدند و یا نمی‌خواستند بشنوند و رئیس جمهور را ولایی‌ترین رئیس جمهور تاریخ ایران می‌دانند و سپس ابراز مطالب خلاف در مناظره تلویزیونی را حق ایشان برای جبران عدم حمایت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از دولت می‌شناسند. 

دفتر هاشمی در بخش دیگری می نویسد که به فرض محال که حمایت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از آقای موسوی در انتخابات مسجل شده بود، آیا به گناه حمایت یک شخص از یک نامزد، باید هر دروغی را که به ذهن می‌آید، علیه آن شخص و خانواده ایشان در تلویزیون گفت؟! 

در بخشی دیگری از این پاسخ نامه، دفتر آقای هاشمی مدعی نظر رهبر انقلاب در مورد نامه ایشان و پاسخ به تندی های رئیس جمهور در مناظره تلویزیونی احمدی نژاد می شود و می نویسد: وقتی شخص آیت‌الله خامنه‌ای در ملاقات حضوری با آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌فرمایند درباره اصل و محتوای نامه هیچ ملاحظه‌ای ندارند و یک بار به صورت خصوصی و یک بار در نماز جمعه هم به خلاف‌گویی‌های آن نامزد پاسخ می‌دهند، چگونه عده‌ای زیر لوای دروغین حمایت از رهبری، ملاحظه‌تراشی می‌کنند؟! 

در ادامه این اطلاعیه تلاش شده است با تلویحا سابقه عدم سلامت در شمارش آرا را در وزارت کشور یادآور شود و می نویسد:سابقه تذکرات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در خصوص سلامت انتخابات، محدود به دیروز و امروز نیست، از همان ماههای نخستین پس از انقلاب اسلامی که به حکم مستقیم امام راحل به عنوان سرپرست وزارت کشور برای برگزاری انتخابات شدند، وقتی با سخنان دلسوزانه!!! یکی از مسئولین وقت وزارت کشور مواجه شد که بفرمایید انقلاب به چه کسانی نیاز دارد تا نامشان را از صندوق آرای مردم بیرون بیاوریم!!، عتاب آلود آن کلام دلنشین امام را تکرار کرده‌اند که «میزان رأی مردم است» 

دفتر هاشمی همچنان می نویسد:آیا غیر از این است که اعتراف می‌کنید از همان سال (انتخابات زمان خاتمی)به دنبال شکل‌دهی نطفه حرام تقلب انتخاباتی در رحم جامعه بودید؟!! آیا حضور ۱۰۶ درصدی همه مردم یکی از استان‌های غربی کشور در همان انتخابات کافی نیست که به عنوان منادیان دروغین مردم‌سالاری دینی اسلامی خجالت بکشید؟! 

چرا نمی‌گویید دور جدید اظهار نگرانی‌های آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از عدم توجه به رأی مردم و سلامت انتخابات از زمانی شروع شده است که بعضی از شخصیت‌های مؤثر دست‌اندرکار انتخابات صراحتاً اعلام می‌کردند که رأی مردم در حکومت اسلامی تشریفاتی و زینتی است؟! 

در بخش دیگر این اطلاعیه به شرط آقای هاشمی برای شرکت در انتخابات خبرگان اشاره شده و آمده است:وقتی مقام معظم رهبری حضور آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات خبرگان را «متعیّن» می‌خوانند، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی هم نام‌نویسی خویش را مشروط به عدم دخالت نهادهای غیرمسئول در انتخابات می‌کنند و مقام معظم رهبری هم می‌فرمایند: «این شرایط را فراهم می‌کنم»؟!
در ادامه مجددا دفتر آیت الله یکبار دیگر موضوع تقلب در آرا را در آستانه سالگرد انتخابات پیش می کشد و می نویسد:چرا در بیان نتایج انتخابات مجلس ششم در سال ۱۳۷۸ نعل وارونه می‌زنید؟ مگر نمی‌دانید با شمارش مجدد تنها ۲۰ درصد صندوق‌های حوزه انتخابیه تهران، که توسط شورای نگهبان انجام می‌گرفت، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از رتبه سی‌ام به نوزدهم رسید؟ مگر نمی‌دانید وقتی آن آبروریزی داشت اساس انتخابات را زیر سؤال می‌برد، رهبر معظم انقلاب دستور توقف بازشماری را صادر فرمودند؟ 

در بخش دیگری از این اطلاعیه دفتر رفسنجانی به سکوت رهبر انقلاب در قبال رئیس جمهور اشاره شده و می نویسد: امروز سکوت مصلحت‌آمیز رهبری معظم انقلاب که در نامه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به آن اشاره شده، کار را به جایی رسانده که یک نامزد به خود اجازه می‌دهد جلوی ۵۰ میلیون بیننده تلویزیونی دروغ و تهمت بزند و روزنامه‌های همسو قسم یاد کنند که با بهانه و بی‌بهانه هاشمی‌ستیزی را تیترهای اول و دوم هر روز خویش کنند. 

در بخش دیگری نیز آمده است: مشکل اینجاست که اول بسیجیان قدیم را خانه‌نشین کردید و سپس لباس آنان را پوشیدید و به فرمانده‌شان می‌تازید. حکایتی که یادآور آن واقعه‌ای است که شخصی به آیت‌الله العظمی بروجردی عرض کرد که یک روحانی را در حال دزدی گرفتند و حضرتش برآشفت و گفت: نگویید یک روحانی دزدی می‌کرد، بگویید دزدی لباس روحانیت پوشیده بود. 

مجددا به کنایه موضوع تقلب در انتخابات را وسط می کشد و می نویسد:از یک طرف پیش‌بینی‌های اظهر من الشمس نارضایتی مردم از سوی رئیس عالی‌ترین مجمع مشورتی مقام معظم رهبری به ایشان را القای تقلب در انتخابات می‌دانید و از طرف دیگر جمله معروف آن نماینده مجلس را که می‌گفت: «باشید تا رأی ۲۴ میلیونی آقای احمدی‌نژاد را در فردای انتخابات ببینید» حاصل درایت و دوراندیشی می‌دانید؟!! اگر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی سکوت اختیار می‌کنند، برآشفته می‌شوید و وقتی لب به سخن می‌گشاید که اساس اسلام با رأی مردم بود و خواهد بود، آشفته‌تر می‌شوید؟! 

منبع:استقامت

جلسه سران فتنه در حمام عمومی!

 

نی چند از سران فتنه به همراه خواص بی بصیرت با حضور در حمام عمومی ضمن استحمام به بررسی جدیدترین راهکارهای برون رفت فتنه سبز از بحران پرداختند.

در ابتدای این مراسم شیخ بی سواد که به اشتباه حمام نمره رفته بود توجیه شد و  در عین حال گفت: من حضور خود را در حمام عمومی یک فداکاری بزرگ می دانم! آنگاه مهندس پشت ممد تمدن را کیسه کشید. در همین حین هادی غفاری که با تفنگ بادی به حمام آمده بود هدف خود از آوردن تفنگ بادی به حمام را تخلیه چاه در اثر آبگرفتگی خواند. وی که داشت لیف می کشید از علی مطهری خواست روی سرش آب بریزد که پنجمین فرزند هاشمی با اشاره به بند بودن دستش به لنگ حمام از این کار خودداری کرد. نامبرده گفت: ریش ریش شدن بخشهایی از لنگ حمام به خاطر حرفهای احمدی نژاد در مناظره است! وی با اشاره به قیافه صاحب حمام وی را از لشکریان عمر سعد خواند و در عین حال دلاک حمام را از عناصر سپاه معاویه دانست!

به گزارش خبرنگار حوزه حمام “قطعه ۲۶″ در ادامه ممد تمدن با اشاره به نقش سنگ پا در توسعه فضای سیاسی کشور از مهندس خواست آرام تر کیسه بکشد، که مهندس گفت: من اسیر این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد. ممد تمدن استفاده از روشور در حین کیسه کشیدن را اقدامی در چهار چوب قانون اساسی خواند و گفت: با بگیر و ببند و ارعاب، چرک بدن از تن آدم در نمی آید. وی افزود: عده ای به اسم کیسه کشیدن با شامپو زدن مخالفت می کنند و عده ای هم به نام دفاع از سنگ پا به جنگ شامپو صدر صحت رفته اند که هر دوی این دیدگاهها افراطی و مخالف با جامعه ای عاری از خشونت است. مهندس هم چرکهای بیرون آمده از پشت ممد تمدن را “چرکهای خداجو” خواند و با انتقاد از مقایسه سران فتنه با طلحه و زبیر از ممد تمدن خواست با تشت روی سرش آب بریزد. مهندس نحوه لیف کشیدن ممد تمدن را ناشیانه خواند و با اشاره به رفتن چیز در چشمش، به نقش لباس شخصی ها در این حادثه پرداخت. مهندس در بخش دیگری از سخنانش تصریح کرد: خشک!

این گزارش می افزاید؛ آنگاه شیخ از “نمره” به حمام عمومی آمد و رفت زیر دوش اما به دلیل جوش بودن آب شیر، شیخ سوخت و در حالی که عصبانی به نظر می رسید گفت: به شما که عرض می کنم من کلا غلط کنم با شما حمام بیایم. در همین لحظه و در حالی که کل حمام عمومی را بخار گرفته بود، آقای پرسه در مه از دلاک خواست که او را یک مشت و مال حسابی بدهد اما دلاک با انتقاد از مواضع دوگانه آقای پرسه در مه، کلید کمد وی را کف رفت! که همین اتفاق باعث شد فضای حمام تا ساعتی متشنج شود. گفتنی است صاحب حمام با اخراج خواص بی بصیرت از حمام عمومی از ایشان خواست به “نمره” بروند تا در فتنه بعدی نمره بهتری بگیرند!

لازم به ذکر است تا لحظه تنظیم این خبر هنوز شیخ  در حمام عمومی مانده است! 

با تشکر اژ:قطعه۲۶

مرجع اخراجی هم نظر داد

آقای صانعی در اظهاراتی جالب و متفاوت دلیل اعتراض به سید حسن را انتشار کتاب فقهی نوه امام دانست.


به گزارش جهان آقای صانعی در تماس تلفنی با سید حسن خمینی ضمن ابراز تأسف از اهانت عده‌ای در مراسم بیست و یکمین سالگرد رحلت امام، خطاب به وی گفت: « شما با آن پاسخ سنجیده تمام نقشه‌های آنان را نقش بر آب کردید و ملت هم به خوبی متوجه این قضیه شدند.‌ 
آقای صانعی بدون اینکه توضیح دهد آن پاسخ سنجیده چه بوده است ادامه داد: «این حرکت دلیل ضعف آنهاست و دلیل بر این است که اراده و مشیت خداوند بر این است که نقشه‌های آنان نقش بر آب شود.» 

وی در انتها دلیل اعتراض به سید حسن را افشا! کرد و گفت:شما امروز از جایگاه فقهی خوبی برخوردارید، مطمئناً چاپ اثر شما در حوزه فقه و فلسفه اینها را ناراحت کرده است و آنها را وادار به انجام چنین حرکاتی نموده است اما مطمئن باشید که امروز عظمت امام و محبوبیت شما با این اقدام چندین برابر شد من خانواده‌هایی را دیدم که گریه می‌کردند و از این رخداد متأثر بودند اما به آنها گفتم که ناراحت نباشید چرا که اینها با این اقدامات با دست خودشان، خودشان را از بین می برند.

لازم به ذکر است روز جمعه مردم به خاطر همراهی سید حسن با فتنه گران و سکوت وی درقبال یکسال توهین به امام و راه انقلاب، با شعارهائی اعتراض خود را اعلام کردند. 

با این حال حمایت آقای صانعی از دیدگاه فقهی آقای سید حسن خود یک سوژه جدید برای رسانه ها است.باید دید چه شباهتی میان دیدگاه های فقهی سید حسن با دیدگاههای فقهی فردی است که اخیرا معلوم شده است که اصلا مرجع نبوده.

لازم به ذکر است مدتی پیش گفته شد که سید حسن خمینی به دنبال برگزاری کلاس های درس خارج فقه برای طلاب علاقه مند است 

منبع:استقامت